Ms چیست؟
ام اس ( encephalomyelitis disseminate or multiple sclerosis ) یک بیماری التهابی است که در آن غلاف های میلین آکسون های مغز و نخاع تخریب میشوند و منجر به ایجاد اسکار و بروز طیف گستردهای از علائم و نشانه ها میگردد. ام اس برای اولین بار در سال 1868 توسط Jean-Martin Charcot معرفی گردید.
ام اس روی توانایی سلول های عصبی مغز و نخاع اثر میگذارد. در این بیماری سیستم ایمنی فرد به میلین حمله میکند و آن را تخریب مینماید. در این صورت به دلیل عدم وجود میلین آکسونها نمیتوانند سیگنالهای موثری تولید کنند، که باعث به وجود آمدن پلاک در آن ناحیه میشود.
علت یا علل اولیه ام اس ناشناخته است، ولی پاتوژنز آن به وضوح شامل میلین زدایی التهابی به واسطه مکانیسم های خود ایمنی و آسیب آکسونی میباشد. جمعیتهای خاصی در نواحی شمالی شیوع خیلی بالایی از ام اس نشان میدهند. هیچ عامل عفونی تاکنون شناخته نشده است، ولی تصور میشود که یک یا چند ویروس رایج ممکن است در افراد مستعد موجب شروع یک روند اتوایمون شوند. دخالت عوامل ژنتیک هم میتواند روی بروز این بیماری تاثیر داشته باشد. زودرسترین واقعه در ضایعه ام اس، شکست سد خونی مغزی و به دنبال آن ارتعاشات منونوکلئار اطراف وریدی و سپس به وجود آمدن نواحی محدود شکست میلین میباشند. امروزه شواهد موجود نشان میدهند که ام اس به آکسونهای نورونی CNS، آسیب میزند. این آسیب ممکن است آتروفی مغزی و آسیب دائمی که در مراحل پیشرفته این بیماری به وجود میآیند را توجیه کند.
ام اس از لحاظ بالینی، با نشانه ها، علائم و وضعیت پیشرفت بیماری مشخص میشود. میزان بروز سالیانه ام اس در میان جمعیتهای متفاوت، از1,5 تا 11 مورد در هر100000 نفر، متغیر میباشد و بیشتر بروز آن در بزرگسالان جوان است. اولین نشانه ها معمولا قبل از سن 55 سالگی ظاهر میشوند و اوج بروز آن درسنین 20تا40 سالگی است. زنان2 برابر بیشتر از مردان مبتلا میشوند. مطالعات اپیدمیولوژیک نشان میدهند که با دور شدن از خط استوا شیوع بیماری بیشتر میشود. علت اماس ناشناخته است، اما تصور میشود آسیب بافتی و نشانههای عصبی ناشی از مکانیسم ایمونولوژیک علیه آنتی ژن میلین است. عفونت های ویروسی یا سایر عوامل شروع کننده بیماری با ایجاد اختلال در سد خونی مغزی موجب تسهیل ورود سلول های T و آنتیبادیها به سیستم اعصاب مرکزی میشوند. حمله دستگاه ایمنی به میلین، سبب برهنه شدن آکسونها میشود که خود موجب کندشدن هدایت عصبی شده و منجر به بروز نشانه های نورولوژیک میگردد.
علائم
الف ) نشانه های اولیه (هنگام مراجعه)
علائم | درصد بیماران |
پارستزی | 37 |
اختلال در راه رفتن | 35 |
ضعف یا عدم هماهنگی اندام تحتانی | 17 |
فقدان یا کاهش بینایی | 5 |
ضعف یا عدم هماهنگی اندام فوقانی | 10 |
دوبینی | 10 |
فقدان رفلکسهای شکمی | 81 |
هایپررفلکسی | 76 |
آتاکسی اندام تحتانی | 57 |
واکنش اکستانسور کف پا | 54 |
اختلال در تعویض سریع حرکات | 49 |
اختلال حس ارتعاش | 47 |
نوروپاتی اپتیک | 38 |
نیستاگموس | 35 |
اختلال در حس موقعیت مفصل | 33 |
ترمور ارادی | 32 |
اسپاستیسیته | 31 |
اختلال حس درد و حرارت | 22 |
دیزارتری ( گویش پریشی) | 19 |
پاراپارزی | 17 |
افتالمولوژیبین هسته ای | 11 |
ب) دورههای بعدی بیماری
ممکن است قبل از بروز نشانه های نورولوژیک بیشتر، ماه ها و یا سال ها از تظاهر اولیه بیماری سپری شود. ممکن است نشانه های جدید پدیدار شوند و یا نشانه های قبلی عود کرده و پیشرفت کنند. ممکن است عود نشانه ها در اثر عفونت و یا در زنان 3 ماه پس از زایمان اتفاق بیفتد. در بیماران مبتلا به نقصهای ثابت (بدون پیشروی)، افزایش درجه حرارت بدن (تب) میتواند موجب وخامت علائم شود. با گذشت زمان و پس از چند بار عود و معمولا پسرفت ناکامل، بیمار به طور پیشروندهای در اثر ضعف و سفتی عضلات، اختلالات حسی، عدم ثبات اندامها، اختلال دید و بی اختیاری ادراری زمین گیر میشود.
بر اساس سیر بیماری، بیماری به اشکال زیر تقسیم میشود:
- عود کننده – پس روند (85% موارد ) که در بین حملات بیماری پیشرفت نمیکند.
- پیش رونده ثانویه (80% موارد پس از 25 سالگی) که با سیر پیش رونده آرام و تدریجی پس از یک الگوی عودکننده-پسرونده اولیه مشخص میشود.
- پیش رونده اولیه (10% موارد) که از هنگام شروع بالینی بیماری، پیش روی تدریجی به سوی معلولیت وجود دارد.
- پیش رونده-عودکننده به ندرت اتفاق میافتد که در این حالت به سیرپیش رونده اولیه بیماری، عودهای حاد اضافه میشوند.
در موارد شدید، معمولا معاینه، آتروفی اپتیک، نیستاگموس، دیزارتری، و اختلالات نورون حرکتی فوقانی، حسی یا مخچهای در برخی یا همه اندامها را نشان میدهد.
توجه کنید که تنها براساس یک نشانه یا علامت منفرد نمیتوان بیماری را تشخیص داد، بلکه باید تشخیص را بر اساس تابلوی بالینی تمام عیاری قرار داد که گرفتاری بخش های مختلف سیستم اعصاب مرکزی در زمانهای متفاوت را نشان میدهد.
درمانهای توانبخشی
هدف از درمان های توانبخشی، در واقع بازگرداندن یا حفظ توانایی های لازم بیمار برای انجام فعالیت های روزمره زندگی است که مبتلایان به ام اس به درجاتی، از دست داده اند. درمان های توانبخشی، با توجه به مشکلات جسمی-روانی بیماران میتوانند تغییرکنند؛ با توجه به اینکه مهم ترین مشکل بیمار، ناتوانی های جسمی و حرکتی اوست و در واقع مشکلات او با ناتوانی های حرکتی شروع شده است. این مشکلات میتواند عوارض گوناگون روانی، اجتماعی و اقتصادی برای بیمار ایجاد کند، در این موارد، هماهنگی و همکاری بین اعضاء تیم درمان بازتوانی شامل فیزیوتراپیست، کاردرمانگر، گفتاردرمانگر، شنوایی شناس، روانشناس، و مددکار اجتماعی ضروری است.
با وجود این، نیاز به انجام بعضی درمانها، به نشانه ها و علائم بیماران بستگی دارد، بدین مفهوم که در صورت بروز علائم گفتاری یا شنوایی نیاز به درمانهای گفتاردرمانی و یا شنوایی شناسی ضرورت پیدا میکند. انتخاب روش درمان برای بیماران مبتلا به ام اس، بستگی به علائم، سطح عملکردی و اهداف بیمار دارد. از آنجایی که این بیماری به صورتهای مختلف و تابلوهای کلینیکی مختلفی بروز میکند و عوارض مختلفی را برجای میگذارد، بنابراین، روشهای درمان با توجه به علائم و سطح عملکردی بیمار و محیط منزل و موقعیت خانوادگی بیمار متفاوت خواهد بود و قاعدتا با توجه به سیر بیماری، روش درمانی دائما تغییر میکند. واضح است که این تغییرات باید به تدریج و با حمایت خانواده اعمال شود.
رویکرد بازتوانی (توانبخشی) جامع
همان طور که میدانید بیماری اماس کاملا شناخته شده نیست و در بروز علائم آن، عوامل گوناگونی نقش دارند؛ از این رو در کنترل علائم و درمان آن نیز عوامل گوناگونی تاثیر میگذارند. ولی با توجه به غلبه مشکلات جسمی و حرکتی، درمان های بازتوانی در این رابطه نقش عمدهای دارند. اگرچه این بیماری به عنوان فلج کننده ترین بیماری افراد جوان شناخته شده؛ اما با درمان مناسب و اتخاذ یک رویکرد جامع حمایتی و حفاظتی و تیمی برای علائم ناتوان کننده این بیماری، امکان حفظ حداکثر عملکرد بیمار ممکن است و از لحاظ هزینه نیز میتواند به صرفه باشد. معمولا ناتوانی جسمی ایجاد شده در جریان بیماری ام اس، از مجموع نشانه ها و علائم دیگر بیشتر است؛ از این رو روند بازتوانی جسمی بیمار باید به نحوی باشد که با ویژگی های فرد هماهنگی داشته باشد و در عین حال به وسیله ی اعضاء تیم درمان حمایت شود و مهمتر از همه، درمانها با توجه به شرایط انعطاف پذیر باشند.
با توجه به موارد گفته شده هفت جزء مهم رویکرد جامع بازتوانی (توانبخشی) به طور مختصر در قسمت زیر آمده است:
- ارزیابی
- آموزشها به ویژه آموزش فعالیتهای روزمره زندگی
- تجویز تجهیزات و وسایل کمکی لازم برای انطباق بیشتر بیماران با محیط زندگی و افزایش کارایی مستقل بیمار
- تغییر شرایط محیط کار و زندگی
- توصیه به تمرین درمانی مناسب
- آموزشهای لازم برای حفظ انرژی در مدت روز
- حمایتهای روانی و عاطفی
اعضای تیم درمان ام اس
- متخصص نورورلوژی
- کاردرمانگر
- فیزیوتراپیست
- آسیب شناس گفتار و زبان (گفتاردرمانگر)
- پرستار
- متخصص تغذیه
- مددکار اجتماعی
- روانشناس بالینی
- اورولوژیست
اهداف تیم درمانی:
- بهبود با حفظ توان فیزیکی، ذهنی، اجتماعی و بهبود کیفیت زندگی بیمار
- توصیههای لازم در رابطه با چگونگی تطبیق با محیط و برآورد کردن نیازهای بیمار
- حمایت مداوم از بیمار و خانواده او
- دادن اطلاعاتی در مورد بیماری و آموزش مداوم بیمار
- توصیههای دربارهی درمان مناسب
هدف اصلی بازتوانی
عبارت است از حفظ حداکثر سطح عملکردی بیمار در طول روند بیماری به طوری که بتواند امکان زندگی مستقل را داشته باشد.
اهداف اختصاصی:
- افزایش یا حفظ دامنه حرکتی (Range of motion) و جلوگیری از محدودیت حرکتی مفاصل
- افزایش یا حفظ قدرت عضلانی و جلوگیری از آب شدن عضله (آتروفی)
- کاهش اسپاستی سیتی و جلوگیری از بروز الگوهای حرکتی اسپاستیک غیرطبیعی
- جلوگیری از بدشکلی اندامها (دفورمیتی)
- جلوگیری از زخم بستر
- تسهیل حداکثر هماهنگی و عملکرد اندامها
- حفظ بالاترین سطح (فعالیتهای روزمره زندگی)
- حفظ توانایی برای کار و شرکت در تفریحات
- کمک به تطابق روانی- اجتماعی بیمار
- فراهم کردن حمایت روحی روانی و آموزش به خانوادهی بیمار
* درمان پزشکی:
داروهای کندکننده روند پیشرفت بیماری ام اس
داروهای حاوی اینترفرون برای کند کردن روند پیشرفت بیماری امای استفاده میشود. به نظر میرسد که اینترفرون بتا در انواع اماس (عودکننده- فروکش کننده و پیشرونده- ثانویه) موثر است. این گروه شامل، اینترفرون بتا b1 و اینترفرون بتا a1 هستند. داروی بتاسرون (Betaseron) و بتافرون(Betaferon) نامهای تجاری اینترفرون بتا b1 هستند. دومین دارویی که برای کند کردن روند پیشرفت بیماری از آن استفاده شد، داروی اینترفرون بتا a1 با نام تجاری آوونکس (Avonex) است. گلاتامیراستات با نام تجاری کوپاکسون (Copaxone) داروی دیگری است که برای کند کردن پیشرفت بیماری اماس در دسترس است. گروه دیگری از داروها نیز در جریان بیماری اماس تجویز میشوند که خاصیت تعدیل کنندگی دارند. این گروه شامل کورتیکو استروئیدها هستند.(2)
داروهای درمان علامتی:
این داروها عمدتا علائم بیماری را درمان میکنند.
الف ) جهت درمان دردهای نوروپاتیک نظیر درد عصب سه قلو و دردهای اندام، داروهای زیر توصیه میشود؛ Phenytoin ، Corticosteroid، Carbamazpin، Gabapentin.
ب ) برای درمان اسپاستیسیتی (سفتی و گرفتگی عضلانی)، از داروهای خوراکی مثل Baclofen ، Diazepam، Tizanidine و در مواردی که سفتی و گرفتگی عضلات، به داروی خوراکی مقاوم باشد میتوان از تزریق داخل نخاعی باکلوفن استفاده کرد.
ج ) برای خستگی از داروهای آمانتادین، Pemoline، Modafinilاستفاده میشود.
د ) داروهای مورد استفاده در ترمور، این داروها میتوانند لرزش اندامها را مهار کنند اما تاثیر آنها در همه بیماران یکسان نیست. پزشک میتواند با ملاحظه آثار داروها، مناسبترین آنها را تجویز کند. این داروها عبارتند از:
- هیدروکسی زین
- کلونازپام
- پروپرانول
- استازولامید
- بوسپیرون
درمانهای توانبخشی در ام اس:
کاردرمانی در اختلالات تعادلی
در درمان اختلالات تعادلی، تمرین های زیر پیشنهاد میشود:
1 ) تمرین تعقیب هدف بینایی
2 ) حرکات افقی
حرکات چرخشی سر به طرفین
3 )حفظ تعادل در وضعیت نشسته
کاردرمانی در آتاکسی
به طور کلی برای درمان آتاکسی، اختلالات حس عمقی و عدم تعادل، تمرینها و تکنیکهایی که در قسمت زیر ارائه میشوند، مفید هستند. این تمرینها تحت عنوان آموزش و بازآموزی حسی (retraining sensory training ) نامیده میشود. این روشها تاثیر شگرفی بر بهبود حس عمقی و حس وضعیت دارد و از این طریق میتواند کمک شایانی به بیماران کند:
- تمرینات فرانکل
- تمرینهای فشار روی مفصل
- تمرینهای place-hold
- تمرینهای انتقال وزن (weight-shift) در تمامی جهات
- لی لی کردن با چشم باز و بسته
- راه رفتن به عقب با چشم باز و بسته
- تمرینهای تعادلی با چشم باز و بسته
با توجه به اختلالات جدی که در فعالیتهای روزانه زندگی بیماران مبتلا به MS میتواند به وقوع بپوندند، کاردرمانگران میتوانند کمکهای موثری را به ویژه در رابطه با نقل و انتقال به تخت، صندلی، انومبیل و بالعکس به بیمار بدهند. همچنین کاردرمانگران میتوانند آموزشهای مناسب را به بیمار برای انجام مستقل نظافت شخصی (حمام رفتن و دستشویی) و سایر امور منزل بدهند. ضمنا تطبیق شرایط محیط و زندگی بیمار با توجه به میزان توانایی اون و طراحی وسایل مناسب از دیگر وظایف کاردرمانگران است.(2)
* کاردرمانی در ADL (فعالیت های روزمره زندگی)
اختلالات مهارتهای حسی – حرکتی در فرد میتواند مهارتهای زندگی و خود مراقبتی را تحت تاثیر قرار دهد. در این رابطه کاردرمانگران میتوانند نقش مهمی را بر عهده بگیرند. رایجترین تغییراتی که مورد توجه قرار میگیرند؛ حس، هماهنگی در انجام حرکات بزرگ و ظریف، یکپارچه سازی دو طرفه، کنترل وضعیتی تون عضلانی و تحمل هستند.
به دلیل اختلال در کنترل مثانه و دفع، بیمار مشکلاتی خواهد داشت و در نتیجه آموزش تکنیک های لباس پوشیدن، حمام کردن و توالت رفتن و غذا خوردن و انجام امور نظافت شخصی و تحرک در تخت بسیار مهم است.
بیماران مبتلا به MS ممکن است متناسب با میزان ضایعه و ناتوانی در ADL خود، دچار مشکل شوند. در این حال کارشناس کاردرمانی میتواند کمکهای فراوانی به این بیماران بکند. هدف کلیدی و توان بخشی و مخصوصا کاردرمانی در بیماران مبتلا به MS حفظ سطح عملکردی بیمار و یا به عبارت بهتر حفظ استقلال بیمار است. برای نیل به این هدف ارزیابی های مرحلهای ضروری است. این ارزیابیها برای تغییر دادن ظرفیتهای واقعی فرد و به دست آوردن درک از چگونگی استراتژیهای بیماران و حل مشکلات آنها صورت میگیرد.
بازتوانی با استفاده از تکنیکهای مناسب، ساده کردن کار و حفظ انرژی به بیمار کمک میکند که عملکرد خود را بهبود بخشد و آنها را به صورت موثر و مطمئن انجام دهد.
فیزیوتراپی در افزایش قدرت عضلانی و کاهش اسپاسم عضلات بسیار موثر است.
گفتار درمانی:
معمولا در جریان MS اختلالات گفتاری نیز دیده میشود.
اختلالات بینایی بیمار مبتلا به MS:
در شروع MS اختلالات بینایی غالبا وجود دارند. نوریت عصب اپتیک میتواند دردناک و ناتوان کننده باشد. ناتوانی شدیدی ایجاد خواهد شد که به سرویسهای توان بخشی اختصاصی (بینایی سنجی) نیاز خواهد بود.
اختلالات شناختی و ادراکی درMS:
اختلالات شناختی میتوانند عمدهترین مشکل بیمار برای توان بخشی باشند. استراتژیهای جبرانی برای نقصهای حافظه باید در نظر گرفته شوند. اینها شامل استفاده از وسایل کمکی حافظه، وسایل کمکی زمان، و استراتژیهای محیطی میباشند.
تطابق های شخصیتی افراد مبتلا به MS:
ماهیت مزمن و داشتن علائم متعدد، غیرقابل پیش بینی بودن و ناتوان کنندگی بیماری MS به عنوان قسمتی از زندگی باید برای بیماران توضیح داده شود. بیماران باید بدانند که حتی اگر ظاهرا نشانه های بیماری ناپدید شود، احتمال بازگشت مجدد وجود دارد و از این رو ادامهی روند توان بخشی و درمان ضروری است. پاسخ بیمار به MS ضرورتا مرتبط با شدت بیماری نیست. بلکه عواملی نظیر شناخت از روند بیماری MS، تطابق با بیماری، عوامل روانی- اجتماعی، مهارتهای ارتباطی، سیستم حمایت اجتماعی و مرحله زندگی (سن بیمار) در آن تاثیر میگذارد.
به طور کلی افراد نیاز به آموزش و حمایتهای متعدد ارتباطی، اقتصادی و درمانی دارند تا بتوانند با ناتوانی تطابق پیدا کنند. سازگاری با MS فرآیند دینامیکی است که با عود یا پیشرفت نیز باید تداوم یابد. به هنگام بروز اختلال جدید، بیمار ممکن است احساس عدم کفایت کند که این امر میتواند بر میزان سازگاری او تاثیر بگذارد. مسلما احساس ترس، اضطراب، عصبانیت و استرس میتواند باعث ناتوانی بیشتر بیمار شود.
کمکهای روان شناختی میتواند به عنوان وسیلهای برای افزایش تواناییها و مهارتهای فردی در نظر گرفته شود. به علاوه در پارهای از موارد استفاده از داروهای ضد افسردگی ممکن است مفید باشد. مسلما حضور روان شناس و روان پزشک برای مشاوره و روان درمانی میتواند کمک به سزایی به بیمار کند. با این روشها به تدریج بیماران روی پاسخهایشان کنترل مطلوب را به دست میآورند و میتوانند از لحاظ عاطفی و احساسی قادر به مقابله با MS باشند تا از این طریق بتوانند از سایر اجزای برنامه درمانی استفاده کنند.(2)
انتخاب کار و شغل در بیماران مبتلا بهMS:
نظر به اینکه بیماری MS عمدتا بزرگسالان را مبتلا میکند، کار برای بسیاری از ایشان بخش مهمی از هویت آنها است. در روند بیماری، همانطور که تواناییها و مهارتهای حسی – حرکتی کاهش مییابد، قابلیت انجام کارهای خاصی نیز تغییر میکند. به علاوه علائمی نظیر خستگی، ضعف یا تاری دید و مشکلات کنترل مثانه، اغلب موضوع را پیچیدهتر میکند. همکاران بیمار ممکن است متوجه نشوند که چرا فردی که طبیعی به نظر میرسد، نمیتواند کار خود را به درستی انجام دهد. این موضوع به ویژه برای فردی که شغلش نیاز به درجه بالایی از تحمل فیزیکی و مهارت دارد، صادق است.
تیم درمانی میتواند به کارفرما کمک کند تا تواناییهای بیمار را بشناسد. با ایجاد تغییرات در محیط کار و یا استفاده از وسایل کمکی میتوان به بیمار برای انجام و ادامهی شغلش کمک کند. در شرایط مطلوب بیمار باید دارای شغلهایی باشد که کمتر استرسزا باشند و میزان استراحت آنها قابل تغییر باشد. محیط کار نیز باید خنک بوده و نیاز به فعالیتهای فیزیکی زیاد نداشته باشد. بر طبق این توصیهها، فقط آن گروه از بیماران قادرند در شغل اصلی شان باقی بمانند که تواناییهای منحصر به فرد حرفهای و ویژه داشته باشند. از این رو متاسفانه تقریبا 75-70 % از بیماران مبتلا به MS در ایالات متحده بیکار میشوند و میتوان پیش بینی کرد که شرایط برای مبتلایان در سایر نقاط جهان نیز مشابه است.(2)بازی و سرگرمی بیمار مبتلا به MS:
فعالیتهای زمان فراغت این بیماران باید با توجه به سطح فعالیت متناوب ایشان تنظیم شود. با توجه به سطح تواناییهای بیمار، فعالیتهای تفریحی وی باید تطابق حاصل یابند؛ با توجه به اینکه بیماران به کندی میتوانند تحمل خود را افزایش دهند، هماهنگی و تغییرات لازم در نوع فعالیتهای تفریحی و سرگرمی ایشان باید حاصل شود.
خستگی
خستگی یکی از شایع ترین علائم MS است و 95-75 % بیماران خستگی را تجربه کردهاند و 60-50% آنها از آن به عنوان بدترین علامت خود یاد میکنند. خستگی میتواند یکی از دلایل عمده ناتوانی در بیماران MS باشد و دلیل اصلی برای عدم تحمل کار و انجام آن در بیماران مبتلا به MS است. خستگی یکی از ناتوان کننده ترین مشکلات است. دوسوم بیماران با این مشکلات مواجه هستند. در نتیجه حین انجام ADL (فعالیت های روزمره) دچار مشکل میشوند. در تحقیقات اخیر 390 بیمار MS که خستگی را گزارش دادهاند، مشخص شد که این بیماران از این نشانه تحت عنوان Tiredness (در مقایسه با لفظ Fatique) نام میبرند که در 90% موارد نیاز به استراحت و در 43% از این بیماران نیاز به خواب گزارش شد.
در دوسوم این افراد خستگی روزانه (خصوصا در اواخر ظهر یا غروب) ایجاد میشود که معمولا بعد از چندین ساعت رفع میشود اما در 8% این بیماران این نشانه تا 6 ساعت نیز ادامه پیدا میکند. تقریبا نیمی از بیماران احساس میکردند که به هنگام خستگی سایر علائم نیز تشدید میشوند. در بسیاری از این افراد هوای گرم یا ورزشهای شدید، خستگی را افزایش میدهد. در نتیجهی این عارضه، 22% از بیماران مجبور بودند که فعالیتشان را کاهش یا تغییر دهند.
14% افراد مجبور بودند استراحت کنند و 10% به طور کامل کارشان را تعطیل کردند. بروز خستگی در اواخر بعد از ظهر روزهای گرم ممکن است به علت افزایش دمای مرکزی بدن باشد. (2)
به طور کلی خستگی در بیماران مبتلا MS چند نوع است:
- خستگی اولیه MS: این نوع خستگی ناشی از بیماری MS است و دلیل آن هنوز شناخته شده نیست.
- · خستگی به علت بدخوابی: مشکلات خواب میتواند به دلیل اسپاسمهای عضلانی، افسردگی یا مشکلات ادراری باشد.
- خستگی به علت افسردگی
- خستگی حرکتی یا منشاء عصبی، این نوع از خستگی ناشی از اختلالات هدایت عصبی است.
- خستگی ناشی از اختلالاتی همچون ضعف و اسپاستی سیتی
- خستگی ثانویه ناشی از عوارض جانبی داروهای خوراکی یا تزریقی
راههای پیشگیری و درمان خستگی:
الف ) سعی کنید از استرسهای وارده بر بیمار بکاهید
ب ) اگر بیمار دچار افسردگی است، درمان اصلی به وسیلهی روان پزشک انجام شود.
ج ) در صورتی که این خستگی ناشی از عوارض جانبی دارو است با متخصص مغز و اعصاب مشورت شود.
د ) اگر خستگی ناشی از مشکلات و عوارض ثانویه MS نظیر اسپاستی سیتی و یا مشکلات ادراری است ، باید درمان علامتی صورت گیرد.
و ) سعی کنید محیط زندگی و فعالیتهای این بیماران را از نظر حرارتی خنک نگه دارید زیرا افزایش درجه حرارت بدن، حتی به میزان 1 درجه میتواند بر روی هدایت عصبی تاثیر بگذارد و باعث خستگی شود.
ه ) استفاده از روشهای آسان سازی انجام کار و ذخیره انرژی: .
- زمان کافی را برای فعالیت در نظر بگیرید تا کار با عجله انجام نشود، زیرا شتاب در انجام کار موجب میشود که انرژی بیشتری را صرف کنیم و هم چنین میتواند هیجان و استرس بیمار را افزایش دهد و در نهایت باعث خستگی زودرس شود.
- در فاصلهی بین فعالیتها استراحت کنید. اصولا فعالیت بیماران مبتلا به MS باید با فاصله زمانی انجام شود. اگر بیمار احساس خستگی میکند، 15 دقیقه استراحت کند و سپس فعالیت را از سر بگیرد.
- سطوح کاری در ارتفاع مناسب باشد. کارهایی که احتیاج به حرکت دست دارند، در سطوح ارتفاع بالا و کارهایی که احتیاج به حرکت بازو دارند، در سطوح با ارتفاع کم انجام شود.
- در صورت امکان به صورت نشسته، کار انجام شود؛ زیرا ایستادن موجب هدر رفتن انرژی میشود و در نتیجه خستگی بیشتر میشود.
- در صورت امکان، از نیروی جاذبه برای انجام کار، استفاده شود. یعنی به جای جا به جا کردن اشیاء آنها را پرت کند (در صورت نشکن بودن).(2)
نمونه هایی از روشهای حفظ انرژی
- اولويت دهي به وظايف و فعاليتهاي روزانه
- درنظرگرفتنِ مدت زمانها يا استراحت در ساعات منظم
- سازماندهي وظايف جهت به حداقل رساندنِ نيروي موردنياز براي انجام آنها و يا بطوري كه بتوان آنهارا به دورههاي كوچكتر تقسيم كرد.
- استفاده ازتجهيزات كمكي براي كاهش انرژي موردنياز براي انجام وظايف
- استفاده ازپنكه يا لباسهاي خنك جهت ممانعت از بالارفتنِ بيش از حد دماي بدن
- استفاده از روشهاي تمدد اعصاب (ریلکسیشن)
- خوابِ مفيد در شب
- سازماندهي يا اصلاح محيط خانه، ماشين يا محل كارجهت به حداقل رساندن انرژی مصرفی(3)
رهنمودهای موثر برای یک برنامه تمرینی مناسب و کارا:
1 ) کلیه فعالیتهای فرد و از جمله اقدامات درمانی، باید در محیط خنک و هوای مناسب صورت گیرد. یک محیط جایگزین مانند استخر آب با درجه 5/27-24 نیز میتواند استفاده شود.
2 ) درمانهای توانبخشی و فعالیتی بهتر است در ساعات اولیه روز هنگامی که دما پایین است و فرد کمتر خسته میشود، صورت گیرد.
3 ) طی جلسات تمرین درمانی، باید دورههای استراحت گنجانده شود.
4 ) تکنیکهای حفظ انرژی در هر زمانی که ممکن باشد باید مورد بررسی قرار بگیرد. این تکنیکها شامل:
5 ) اجتناب از دستپاچگی در کار (با دادن زمان بیشتر)
6 ) حذف تمام فعالیتهای غیرضروری و تسهیل بقیه کارها
7 ) استراحت بعد از اتمام فعالیتها
8 ) استفاده از هردو اندام فوقانی
9 ) غلتاندن اشیاء به جای بلند یا جابه جا کردن
به موارد فوق باید موارد زیر نیز اضافه شود:
1 ) استفاده آزادانه از وسایل کمکی برای تحرک از جمله صندلی چرخدار (برای اجتناب از صرف انرژی)
2 ) بیمارانی که دچار ضایعه شدید نورولوژیک هستند برای تسهیل حرکت در تخت خواب و جابهجا شدن از آن باید از تخت خوابی با ارتفاع متغییر استفاده کند.
3 ) به بیمار و خانواده وی باید یاد داد که چگونه در خانه و بیمارستان این تمرینها را انجام دهند. (در صورت اختلالات حافظه، باید موارد نوشته شود )
4 ) هرگز تمرین درمانی نباید از نقطه خستگی تجاوز کند، با وجود این مهم ترین اصل تمرین درمانی تا نقطه خستگی، ممکن است تحمل فرد را افزایش دهد.